سلام ، امروز از درک یه حقیقتِ تلخ ، آسمون ِقلبم تیره شد .اینکه احساسم بهش یه طرفه بود و هست و او تنها به چشم یه آشنا منو می بینه . بود و نبودم تاثیری به حالش نداره. من در این راه تنها هستم نمی تونم برگردم ، نمی تونم بمونم تنها باید پیش برمشاید باید با عشقِ او تا این منزل می رسیدم و شاید لازم داشتم ، تصور کنم که او هم به من علاقمند شده و احساسش عمیق تر میشه . ولی با یه جمله پاسخ تمام سوالاتم رو گرفتم .انقدر قوی شدم که حقیقت رو منبع
درباره این سایت