دمدای صبح از خواب می پرم نا آرومم این روزها . ساعت رب به ۷ دوش گرفتم تا سرحال بشم خیلی موثر نبود .چون باربچه ها سروکله زدم . بچه ها رو رسوندم. چند روز پیش بعد از کلی درگیری ذهنی و فیزیکی بالاخره اون حرفهای لعنتی رو از دهنش شنیدم و حسابی بهم ریختم . بیماری التهاب روده که ریشه در اضطراب ها وتنش های روحی شدید داره و سالها کنترلش کردم بیدار شد و من ورم کردم. نکته جالب اینکه بعد از اینکه یاوه گویی چند تا از همکارام رو به من گفت ، آروم گرفت . منبع
درباره این سایت